سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به سپیدی یاس ، به سرخی خون
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو


[ و به فرزند خود حسن فرمود : ] کسى را به رزم خود مخواه و اگر تو را به رزم خواندند بپذیر ، چه آن که دیگرى را به رزم خواند ستمکار است ، و ستمکار شکست خورده و خوار . [نهج البلاغه]
ناگفته هایی : سید خدا:: 83/12/20:: 12:20 عصر

سلام...امیدوارم حالتون مثل همیشه خوب باشه...راستش یه فکری به نظرم اومد واسه وبلاگم که گفتم شما هم در جریان باشید...از اون اول که وبلاگو راه اندازی کردم هدفم این بود که توش مطالبی رو بنویسم که هم نو و تازه باشه و یا اگه تکراری هست مفید باشه و مدیون خواننده ها نشم که سر پل صراط گیرم بیارن و تو اون هیری ویری بگن چرا وقت ما رو الکی گرفتی!!!!در همین راستا تصمیم گرفتم که علاوه بر بیان کردن مطالب مذهبی و ترویج فرهنگ شهادت،یه سری مطالب علمی هم توی وبلاگ بگنجونم....آقا به زبون خودمون میخوام از این به بعد مطالب علمی هم تو نوشته هام بیارم .امروز هم واسه شروع یه مطلب جالب راجع به طلای شیرین واستون دارم...هر کسی که تونست حدس بزنه این طلای شیرین چیه...البته بدون دیدن کامنتای بقیه!!! یه جایزه اخروی خوب پیش من داره!بریم سراغ مطلب....

طلای شیرین،میوه درخت زندگی

طلای شیرین محصول درخت زندگی پیشینه ای هفت هزار ساله دارد و پیدایش آن را در جهان به دوران دوم زمین شناسی یعنی دوران تریاس و زوراسیک نسبت داده اند.بر اساس نظریه ویلسون،یکی از کارشناسان برجسته،موطن اصلی درخت زندگی عراق و ناحیه غربی و جنوبی ایران است.و هم اکنون بیش از نیمی از تولید طلای شیرین دنیا در جلگه خوزستان و بین النهرین،سواحل رودهای کارون و اروند در کشورهای عراق و ایران تمرکز دارد. کاشت درخت زندگی مربوط به سیصد سال قبل از میلاد مسیح استو طی قرون متمادی مهمترین منبع تغذیه مردم بومی این مناطق بوده است.

طلای شیرین در کشورمان از دوران باستان تا کنون کشت میشود و در همه ادوار تاریخ غذایی طبیعی و پر ارزش برای شاهان و فقیران بوده است. طلای شیرین که میوه درخت زندگی نیز نامیده میشود،نقش مهمی در تغذیه مردم در هنگام بروز قحطی های منطقه ای داشته است.

خواص درمانی طلای شیرین

1)به دلیل وجود آهن از کم خونی جلوگیری می کند.

2)چون حاوی فیبر(سلولز و پکتین)است برای ناراحتی های گوارشی مفید است و از سرطان کولون و معده جلوگیری می کند.

3)در درمان بیماری های تنفسی بخصوص آسم بسیار مفید است.

4)به دلیل وجود منیزیم عامل ضد سرطان است.

(5به علت وجود ویتامین B1ُدر سلامتی جسم و اعصاب مفید است.

منابع)فصل نامه تغذیه , وزارت علوم ,صفحه 38

ya ali madad



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 83/12/16:: 6:16 عصر

    سلام...ایشالله که همتون خوب باشین...بچه ها خوشحال میشم اگه هر بار که به وبلاگ سر میزنین نظر بدین حالا شونصد تام شد چه بهتر   

    منتظرتونم

    یادی از ملکوت ( برای شهید محمود یوسفی . عارف
    دلسوخته تخریب اشکر 21 امام رضا (ع) )

    - پس چی شد؟

    - چی چی رو چی شد؟

    - دهه، ما رو گرفتی؟ مگه نگفتی امشب دیگه بهت نشون می دم؟

    این من بودم که سئوال می کردم. محمود گفت : خیلی خوب بابا، هنوز که

    امشب تموم نشده، گفتم : خوابم می آد دیگه داره ساعت 12 می شه ها!

    گفت : پسر جان اصل ماجرا بعد 12 است!

    - جان محمود بگو چی می خوای نشونم بدی.

    - صبر کن سید جان صبر کن!

    با محمود راه افتادیم. مقر ما در خرمشهر بود. مقر گردان یاسین. گردان

    خط شکنان غواص. زمان هم قبل از کربلای 5 بود. یعنی پاییز سال 65 .

    ساعت 30/2 دقیقه نیمه شب بود که از مقر دور شدیم. نزدیک خاکریز شرقی

    خرمشهر رسیدیم. گفتم محمود جان کجا می رویم، رسیدیم به بیابونها!؟

    گفت : حالا می بینی. به خاکریز رسیدیم. گفت یواشکی برو اونور خاکریز

    را نگاه کن. با تعجب بسیار لحظه ای به محمود نگاه کردم، وقتی دیدم

    جدی می گه یواشکی سرم رو بردم بالای خاکریز خدای من چه خبر است ؟

    اینجا دیگه کجاست؟ چشمامو مالیدم. نکنه خوابم!

    صدها قبر کنده شده، صدای ناله و ضجه، صدای زمزمه از اعماق قبلها،

    قامتهای نیمه افراشته! خدایا اینا کین؟ آدمند؟ چه می خواهند؟ چه می گویند؟

    آری فهمیدم. و حیف که دیر فهمیدم! آن روزی فهمیدم

    که از گردان یاسین فقط من و دو نفر دیگه برگشتیم

    و صد حیف که چه دیر فهمیدم !

    ...همین !

    منتظرتونم

     



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 83/12/11:: 12:53 عصر

    سلام...اینم آپدیت و البته چن تا عکس قشنگ!      

                       من عاشق شقایقم....گل شقایق عشق منه....

                                   جای پای عشق رو میبینی؟....

     تاحالا فکر کردین اگه جای اینا بودین آیا شما هم لبخند میزدید یا...؟

    بچه ها به نظر شما این رزمنده جوون واسه چی اومده جبهه؟...پول؟شهرت؟ثروت یا....؟

    خوشحال میشم نظراتتونو بدونم.....یا علی مدد

     

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 83/12/3:: 5:24 عصر

    سلام....عزاداریاتون قبول...منو دعا نکردین اینورا نیاین لطفا!!!

    بازم میگم اینا رو سیو کنید و حتما بخونید....

    خطبه حضرت زینب علیها السلام در شام
    97 - شیخ صدوق از بزرگان بنى هاشم و دیگران روایت مى کند:
    چون امام سجاد علیه السلام و اهل بیت بر یزید وارد شدند و سر امام حسین علیه السلام را آورده ، جلو یزید در تشتى گذاشتند، با چوبى که در دست داشت ، شروع کرد به زدن بر دندانهاى آن حضرت و این اشعار را مى خواند: (لعبت هاشم بالملک ...)
    بنى هاشم با حکومت بازى کردند، نه خبرى آمده و نه وحیى نازل شه است .
    کاش اجدادم که در بدر شاهد بودند که قوم خزرج از فرود آمدن تیغهاى تیز مى نالیدند، از خوشحالى چهره افروخته مى شدند و گفتند: اى یزید! دستانت شل مباد!
    کیفر بدر را دادیم و بدرى دیگر آفریدیم و حساب ، برابر شد.
    از خندف نیستم اگر از فرزندان احمد، انتقام کارهایشان را نگیرم !
    چون زینب آن صحنه را دید، گریبان چاک زد و با صدایى سوزناک صدا زد: یا حسین ! اى حبیب پیامبر! اى فرزند مکه و منا! اى زاده فاطمه زهرا! اى پسر محمد مصطفى ! همه را گریاند.
    یزید ساکت بود. سپس به پا ایستاد و نگاهى به مجلس افکند و شروع به خطابه کرد و در آغاز، کمالات پیامبر را اظهار کرد و اعلام نمود که : ما به رضاى الهى صابریم ، نه از روى بیم و وحشت .
    آنگاه چنین خطبه خواند:
    حمد براى پروردگار جهانیان . درود بر جدم سرور انبیا. راست فرمود خداى سبحان که :
    (سرانجام آنان که بد کردند، آن شد که آیات الهى را تکذیب کردند و به مسخره گرفتند.  اى یزید! آیا همین که زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفتى و ما را همچون اسیران به زنجیر کشیدى و بر ما مسلط گشتى ، پنداشتى که این مایه خوارى ما در پیشگاه خدا و کرامت و منت خداوند بر رتوست و تو را نزد خدا احترام و منزلتى است ؟ از این رو باد به دماغ افکندى و مغرورانه به ما نگاه انداختى و شادمانه و غافلانه بر مسند نشستى ، چون دیدى که دنیا به کام تو و کارها برایت سامان یافته است و حکومتى را که از آن ماست براى تو فراهم گشت ! آرامتر! این قدر جاهلانه متاز! آیا سخن خدا را فراموش کردى که فرمود: (کافران مپندارند که چون مهلتشان دادیم ، براى آنان نیک است ، بلکه تا بر گناهشان بیفزایند، و براى آنان عذابى خوار کننده است .
    اى فرزند آزادشدگان ! آیا از عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده ها جا داده اى و دختران پیامبر را به اسیرى گرفته مى گردانى ، پرده هاى حرمتشان را دریده و چهره هاشان را آشکار ساخته اى و دشمنان ، آنان ر شهر به شهر مى گردانند و مردم بیابانى و کوهستانى به آنان مى نگرند و دور و نزدیک و غایب و حاضر و شریف و پست به چهره آنان چشم مى دوزند؛ نه از مردانشان سرپرستى دارند و نه از حامیانشان کسى هست . این همه از روى طغیان تو بر خدا و انکارت نسبت به پیامبر و دین خداست ، و از تو شگفت نیست . چگونه مى توان به مراقبت و دلسوزى کسى امید داشت که دهانش ، جگر شهیدان را دندان زده و دور افکنده و گوشتش از خون سعادتمندان روییده و پیوسته در ستیز با سرور رسولان ، لشکر آراسته و به جنگ برخاسته و به روى رسول خدا صلى الله علیه و آله شمشیر کشیده است ؛ کسانى که در انکار حق و پیامبر سر سخت تر و در دشمنى آشکارتر و نسبت به پروردگار، سر کشترند! اینها نتیجه کفر و کینه اى است که از کشتگان بدر در دل داشته اند. پس در دشمنى با ما خاندان درنگ نمى کند کسى که نگاهش به ما دشمنانه و کین توزانه است و کفر خود را به پیامبر آشکار مى سازد و بر زبان مى آورد و از روى خوشحالى نسبت به کشتن فرزندان پیامبر و اسیر کردن فرزندان او، گستاخانه و بى شرم ، پدران خود را صدا مى زند که شادى کنند و به او دست مریزاد گویند! بر دندانهاى ابا عبدالله که بوسه گاه پیامبر بود، چوب مى زند و شادى در چهره اش آشکار است . به جانم سوگند اى یزید! با ریختن خون سرور جوانان بهشت ، بر زخم دیرین نیشتر زدى و ریشه ما را بر آوردى و پدرانت را صدا زده با ریختن خون وى به نیاکان مشرکت تقرب جستى و پدرانت را صدا زدى به گمان آنکه صدایت را مى شنوند و بزودى آرزو خواهى کرد که کاش دستانت شل و قطع مى شد و مادرت تو را نمى زایید، وقتى که ببینى به سوى خشم الهى مى روى و دشمنت رسول خدا صلى الله علیه و آله است .
    خدایا! حق ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بر ما بگیر و خشم خود را بر آنان ببار که خون ما را ریختند و آبروى ما را ریختند و حامیان را ما کشتند و حرمت ما را شکستند. اى یزید! کار خود را کردى ، ولى جز پوست خود را ندریدى و جز گوشت خود را نبریدى . بزودى با همین گناه که از کشتن فرزندان پیامبر بر دوش دارى و حرمتشان را شکسته و خون عترتش را ریخته اى به حضور پیامبر خدا وارد خواهى شد؛ آنگاه که خداوند همه را جمع مى کند و پراکندگى هاشان را سامان مى بخشد و از ظلم کنندگان به ایشان انتقام مى گیرد در حقشان را از دشمنانشان مى ستاند. پس با کشتن آنان شادمان مباش (و مپندار آنان که در راه خدا کشته شدند و مرده اند، بلکه نزد پروردگارشان زنده اند و روز مى خورند و به پاداشى که خداوند از فضل خود به آنان داده است شادمانند خدا براى تو بس است که ولى و حاکم باشد و پیامبر خدا دشمنت باشد و جبرئیل ، پشتیبان . زود است که تو را بر گرده مسلمانان مسلط ساخت ، بداند که پاداش بدى ابرى ظالمان است و کدام یک از شما جایگاهش بدتر و گمراهتر است . اینکه از قدر تو مى کاهم و سرزشت را بزرگ مى شمارم نه از آن روست که خطاب درباره تو سودمند است ، پس از آنکه چشمهاى مسلمانان را گریان و دلهایشان را داغدار ساختى . آن دلها که دارید سخت شده و جانها طغیان کرده و بدنها آکنده از خشم خدا و لعنت پیامبر است و شیطان در آنها لانه کرده و جوجه پرورده است .
    شگفت آنکه پایان و پیامبرزادگان و نسل اوصیا به دست آزاد شدگان پلید و دودمان تبهکار فاسد کشته مى شوند؛ به دست آنان که خون ما از پنجه هایشان مى چکد و دندان در گوشتهاى ما فرو برده اند. آن شهیدان پاک جسدهایشان طعمه گرگهاى درنده گشته و در زیر چنگال کفتارها به خاک آلوده شده است . اگر امروز ما را غنیمتى براى خویش مى شمارى ، خواهى دید که مایه زیان و خسران توایم ؛ آن روز که جز عملهاى خویش چیزى نخواهى یافت و خداوند نیز به بندگان هیچ ستمى نمى کند.
    شکایت نزد خدا مى برم و تکیه ام بر اوست و امید و آرزویم خدا ست . پس ‍ هر چه نیرنگ دارى به کار بند و هر چه مى توانى بکوش . سوگند به خدایى که با وحى و قرآن شرافتمان بخشیده و با نبوت و برگزیدگى ما را گرامى داشته است ، نام و یاد ما هرگز محو نابود نمى شود و ننگ کشتن ما نیز از دامان تو شسته نمى گردد و مگر جز آن است که اندیشه ات باطل و دوران حکومتت محدود و اجتماعت پراکنده است ؛ آن روز که منادى ندا مى دهد: هلا! لعنت خدا بر ستمگر تجاوز کار!
    خدا را سپاس که براى دوستان خود سعادت را رقم زد و فرجام برگزیدگانش ‍ را شهادت قرار داد؛ به وسیله رسیدن به آنچه اراده اش بود، آنان را به رحمت و رضوان ، و آمرزش خویش منتقل ساخت و با کشتن آنان کسى جز تو بد بخت نشد و کسى جز تو به آنان آزموده نگشت . از خدا مى خواهیم که پاداشمان را کامل و ثواب و ذخیره آخرتمان را سرشار سازد. از او مى خواهیم که جانشینى خوب و بازگشتى شایسته برایمان مقرر دارد که او مهربان و با محبت است .

    خطابه امام سجاد علیه السلام در مجلس یزید
    خوارزمى گوید:
    یزید دستور داد خطیب و منبرى فراهم شد تا پیش مردم از حسین و على علیه السلام بد گویى شود.
    خطیب بر منبر رفت و پس از حمد و ثناى خدا، از على علیه السلام و حسین علیه السلام بسیار بد گفت و یزید و معاویه را فراوان ستود. امام سجاد علیه السلام بر سر او فریاد کشید: واى بر تو اى یزید! اجازه بده من نیز بالاى این چوبها بروم و سخنى بگویم که در آن رضاى الهى و پاداشى براى حاضران باشد. یزید نپذیرفت . مردم گفتند: اى امیر مومنان ! اجازه بده بر منبر برود، شاید چیزى از او بشنویم . گفت : اگر منبر رود، جز با رسوا کردن من و دودمان ابوسفیان فرود نخواهد آمد. گفتند: مگر او چه اندازه مى تواند نیکو سخن گوید؟ یزید گفت : اینان از خاندانى که دانش در جانشان نشانده است . آن قدر اصرار کردند تا یزید اجازه داد. امام سجاد علیه السلام بر منبر رفت و حمد و ثناى الهى گفت : آنگاه خطبه اى خواند که دلها را هراسان و چشمها را گریان ساخت . از جمله چنین فرمود:
    اى مردم ! شش چیز به ما عطا کرده و با هفت چیز فضیلتمان بخشیده اند. به ما دانش و برد بارى و بخشندگى و فصاحت و شجاعت و محبوبیت در دل مومنان داده شده و ما را به این فضیلتها برترى داده اند که پیامبر برگزیده ، حضرت محمد صلى الله علیه و آله از ماست ؛ على صدیق و جعفر طیار و حمزه شیر خدا و رسول از ماست ؛ سرور زنان جهان فاطمه بتول از ماست ؛ دو نواده این امت و دو سرور جوانان بهشت از ماست ؛ هر کس مرا مى شناسد که مى شناسد. هر که نمى شناسد، دودمان و خاندانم را معرفى مى کنم : منم فرزند مکه و منا و زمزم و صفا؛ من زاده آنم که با رداى خویش ‍ زکات مى برد؛ منم فرزند بهترین کسى که لباس و ردا پوشید و کفش به پاکرد و پاى برهنه رفت ؛ منم فرزند بهترین کسى که طواف و سعى کرد، حج گزارد و لبیک گفت ؛ منم فرزند آن که بر براق سوار شد و از مسجد الاقصى سیر شبانه کرد. منزه است خدایى که او را به معراج برد. منم فرزند آن که جبرئیل ، او را به سدره المنتهى رساند؛ منم فرزند آن که به خدا نزدیک شد، از دو کمان هم نزدیکتر؛ منم فرزند آن که با فرشتگان آسمان نماز خواند؛ منم فرزند آن که خداى جلیل آنچه مى خواست را به خاک مالید تا آنکه یکتا پرست شدند؛ منم پسر آن که در برابر رسول خدا صلى الله علیه و آله با دو شمشیر، جنگید و با دو نیزه پیکار کرد و دو هجرت نمود و در دو بیعت شرکت داشت و به دو قبیله نماز خواند و در بدر و چنین جنگید و یک دم به خدا کافر نشد. منم فرزند شایسته ترین مومنان ، وارث پیامبران ، در هم کوبنده ملحدان ، شیر دلیر مسلمانان ، فروغ رزمندگان ، زیور عابدان ، تاج گریه کنندگان ، صبورترین شکیبایان و برترین قیام کننده از آل یاسین و رسول پروردگار جهانیان . منم آن که با جبرئیل حمایت شد و با میکائیل یارى شد؛ منم فرزند مدافع از حریم مسلمانان و کشنده پیمان شکنان و ستمگران و از دین برگشتگان ؛ آن که با دشمنان کین توزش جهاد کرد، پر افتخارترین چهره قریش ، نخستین پذیراى دعوت خدا، با سابقه ترین مومن ، درهم کوبنده سرکشان و ریشه کن کننده مشرکان و تیرى از تیرهاى خدا بر جان منافقان ؛ زبان حکمت عابدان ، و یاور دین خدا، پشتیبان فرمان حق ، بوستان حکمت خدا و جایگاه علم الهى ، بزرگوار بخشنده جوانمرد شجاع ، ابطحى راضى و مرضى خدا، پیشتاز رزم آور، صبور روزه دار، تهذیب شده استوار، دلیر شب زنده دار، قطع کننده نسلها و پراکنده ساز گروهها، با استقامت ترین ، دلاورترین ، زبان آورترین ، با عزمترین و سرسخت ترین مسلمان ، شیر دلاور که در جنگها هنگا ورود نیزه ها و نزدیکى عنانها، دشمنان را درو مى کرد و چون بادى سهمگین آنان را مثل برگ درخت بر زمین مى ریخت ؛ شیر حجاز و صاحب اعجاز، قهرمان عراق ، پیشواى با نص و استحقاق ، مکى مدنى ، ابطحى تهامى ، خیفى عقبه اى ، بدرى احدى ، شجرى مهاجرى ، سالار عرب ، شیر میدان رزم ، وارث مشعر و منا، پدر دو سبط پیامبر، حسن و حسین ، مظهر شگفتیها، در هم کوبنده گروهها، شهاب نورانى و فروغ ماندگار، شیر پیروز خدا، مطلوب هر جویا، پیروز بر هر غالب ؛ آن جدم على بن ابى طالب علیه السلام است . منم فرزند فاطمه زهرا سرور زنان ؛ منم فرزند بانوى پاک ؛ منم پاره تن پیامبر.
    رواى گوید: آن قدر منم منم گفت و خود را معرفى کرد تا صداى همه به گریه و ناله بلند شد و یزید از بروز فتنه بیمناک گشت . به موذن دستور داد که اذان گوید: اذان کلام او را قطع کرد.
    خاموش شد. چون موذن (الله اکبر گفت ، امام فرمود: خدا را بزرگ مى شمارم ؛ تکبیرى بى قیاس که با حواس درک نمى شود. چیزى بزرگتر از خدا نیست . چون گفت : (اشهد ان لا اله الا الله فرمود: مو و پوست و گوشت و خونم ، مغز و استخوانم به یکتایى خدا شهادت مى دهد. چون گفت : (اشهد ان محمدا رسول الله امام از فراز منبر رو به یزید کرد و گفت : اى یزید! این (محمد جد من است یا جد تو؟ اگر مى پندارى جد توست که دروغ گفته اى و اگر بگویى جد من است ، پس چرا دودمان او را کشتى ؟
    راوى گوید: موذن اذان و اقامه را گفت . یزید جلو رفت و نماز ظهر را خواند.

    99 - خوارزمى با سند خویش از امام سجاد علیه السلام روایت مى کند:
    چون سر امام حسین علیه السلام را پیش یزید آوردند، او مجلس شراب مى گرفت . سر حسین علیه السلام را جلو خود مى نهاد و بر روى آن شراب مى خورد. روزى فرستاد پادشاه روم در یکى از مجالس او حضور داشت . وى از اشرافرمود و بزرگان روم بود. گفت : اى پادشاه عرب ! این سر کیست ؟ یزید گفت : با این سر چه کار دارى ؟ گفت : وقتى نزد پادشاه خودمان برگردم ، او از هر چه دیده ام مى پرسد.
    دوست دارم خبر این سر و صاحب آن را هم بگویم تا در شادى تو شریک باشد.
    یزید گفت : این سر حسین بن على بن ابى طالب است . پرسید: مادرش ‍ کیست ،؟ گفت : فاطمه زهرا. پرسید دختر کسى ؟ گفت : دختر رسول خدا. فرستاده پادشاه روم گفت : اف بر تو و آیین تو باد! هیچ آیینى پست تر از آیین تو نیست . بدان من یکى از نوادگان داوودم و میان من و او پدران زیادى فاصله است . مسیحیان مرا بزرگ مى شمارند و به عنوان تبرک ، خاک زیر پایم را بر مى دارند، گویا که من از نوادگان داوودم و شما پسر دختر پیامبرتان را مى کشید، در حالى که بین او را و رسول خدا جز یک مادر فاصله نیست . این چه آیینى است !؟ آنگاه فرستاده به او گفت : اى یزید! آیا حدیث کنیسه حافر را شنیده اى ؟ گفت : بگو تا بشنوم . گفت : بین عمان و چنین دریایى است که مسیرر آن به اندازه یک سال است ؛ در آن هیچ آبادى نیست ، جز شهرى وسط آب که طول و عرض آن 80 فرسخ است و روى زمین شهرى به بزرگى آن نیست . کافور و یاقوت و عنبر از آنجا مى برند. درختان آن عود است . آن شهر دست مسیحیان است و هیچ پادشاهى در آنجا حکومت ندارد. در آن شهر، کنیسه هاى بسیار است که بزرگترین آن معبدها کنیسه حافر است . در محراب آن حقه اى زرین آویخته که درون آن یک (سم است که مى گویند سم الاغى است که عیسى بر آن سوار مى شد. اطراف آن حقه را با طلا و جواهرات و دیبا و ابریشم آراسته اند. همه ساله انبوهى از مسیحیان به زیارت آن رفته ، اطراف حقه مى چرخند و آن را مى بوسند و به برکت آن حاجتهاى خود را به درگاه خدا عرصه مى کنند. این ، وضع و عادت آنان نسبت به سم الاغى است که مى پندارند الاغى عیسى بوده استت و شما پس دختر پیامبرتان را مى کشید؟ خدا هرگز شما و آیینتان را خجسته ندارد.
    یزید به اطرافیانش گفت : این مسیحى را بکشید. اگر به کشور خود باز گردد و از ما عیبجویى کند ما را رسوا مى سازد. چون آن مسیحى احساس کرد که مى خواهند او را بکشند، گفت : اى یزید! آیا مى خواهى مرا بکشى ؟ گفت : آرى . گفت : پس بدان که من دیشب پیامبرتان را در خواب دیدم ، به من مى فرمود: مسیحى ! تو اهل بهشتى . از سخن او در شگفت بودم تا این صحنه پیش آمد.
    گواهى مى دهم که جز خداوند معبودى نیست و محمد بنده و فرستاده اوست . آنگاه سر را گرفته به سینه چسبانید و آن را مى بوسید تا آنکه کشته شد.
    روایت شده که آن مسیحى شمشیرى را به چنگ آورد و به یزید حمله کرد تا او را بکشد.
    خدمتکاران بین او و یزید مانع شدند و او را کشتند، در حالى که مى گفت : شهادت ، شهادت . 

     شیخ مفید گوید:
    آنگاه یزید دستور داد زنان را در خانه جدا گانه جاى دادند و برادرشان امام سجاد علیه السلام هم با آنان بود؛ خانه اى جدا که متصل به خانه یزید بود. چند روز آنجا ماندند. 

    فتال نیشابورى گوید:
    یزید ملعون دستور داد زنان و کودکان حسین علیه السلام را با امام سجاد علیه السلام در جایى نگهدارند که از سرما و گرما آنان را حفظ نمى کرد تا آنجا که صورتهایشان پوست انداخت . 

     ابن نما گوید:
    سکینه در دمشق ، در خواب دید که گویا پنج ناقه از نور مى آید، بر هر یک از آنها پیرمردى سوار است . فرشتگان آنان را در بر گرفته اند و همراهشان غلام نوجوانى است . ناقه ها که رفتند. آن غلام پیش من آمد و نزدیک من شد و گفت : اى سکینه ! جدت سلامت مى رساند. گفتم : سلام بر رسول خدا! تو کیستى ؟ گفت : یکى از خدمتگزران بهشت . گفتم : این بزرگواران سوار بر ناقه ها کیستند؟ گفت : اولى آدم صفى الله است ، دوم ابراهیم خلیل الله ، سوم و موسى کلیم خدا، چهارم عیسى روح خدا. گفتم : پس این که دست بر محاسن خود گرفته و مى افتد و بر مى خیزد کیست ؟
    گفت : جد تو رسول خدا صلى الله علیه و آله . گفتم کجا مى روند؟ گفت : پیش پدرت حسین . پیش رفتم تا به او بگویم که پس از او ستمگران با ما چه کردند. در همین حال پنج هودج نورانى دیدم که در هر هودجى زنى بود. پرسیدم : این زنان که مى آیند کیستند؟ گفت : اولى حضرت حواست ، دوم آسیه ، سوم مریم ، چهارم خدیجه و پنجم که دست بر سر گذاشته و گاهى مى افتد و گاه بر مى خیزد، جده تو فاطمه دختر پیامبر، مادر پدر توست . گفتم : به خدا به او خواهم گفت که با ما چه کردند. پیش او رفتم ، خود را به او رسانده گریه مى کردم و مى گفتم : مادرجان ! به خدا حق ما را انکار کرند، جمع ما را پراکنده ساختند، حرمت ما را شکستند، پدرمان حسین را شهید کردند. گفت : سکینه جان ! صدایت را پایین بیاور، دلم را سوزاندى و جگرم را پاره کردى . این پیراهن پدرت حسین است که با من است تا آنکه خدا را دیدار کنم .
    از خواب بیدار شدم . مى خواستم خواب را کتمان کنم . به خانواده خود گفتم ولى بین مردم شایع شد. 

    نیز گوید:
    زناندر مدتى که در دمشق بودند، با ناله و شیون بر آن حضرت نوحه مى خواندند. مصیبت اسیران بزرگ بود و رنج آن داغدیدگان سخت بود. آنان را جایى نگه مى داشتند که از سرما و گرما نگه مى داشت تا آنکه صورتهاپوست و از زخمها خون مى آمد. پیوسته دست به گریبان غم و ماتم و همنشین غصه و اندوه بودند. 

     محدث قمى به نقل از (کامل بهایى مى نویسد:
    زنان اهل بیت ، شهادت پدران را از بچه ها مخفى مى کردند و مى گفتند پدرانتان سفر رفته اند.
    چنین بود تا آنکه یزید دستور داد آنان را به خانه اش آورند. حسین علیه السلام دختر خردسال چهار ساله اى داشت . شب از خواب بیدار شد و گفت : پدرم حسین علیه السلام کجاست ؟ هم اینک او را خواب دیدم که بشدت آشفته حال بود. زنان که سخن او را شنیدند گریستند. کودکان دیگر هم به گریه افتادند و صداى ناله ها بلند شد. یزید از خواب بیدار شد و گفت : چه خبر شده ؟ از ماجرا پرسیدند و به او باز گفتند. دستور داد سر پدرش را پیش او ببرند. سر مطهر را برده در دامنش گذاشتند. گفت : این چیست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن دختر بشدت ناراحت شد، فریادى کشید و بیمار شد و در همان روزها در شام از دنیا رفت .
    این خبر در برخى تالیفات ، مفصلتر آمده است . از جمله : سر مطهر را که پوشیده بود آورده در مقابلش نهادند. پوشش را کنار زد، گفت : این سر چیست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن را از تشت برداشت و در آغوش گرفت ، در حالى که مى گفت : پدر جان ! چه کسى تو را به خون رنگین ساخت ؟ چه کسى رگهاى تو را برید؟ چه کسى در کوچکى مرا یتیم کرد؟ پدر جان ! پس از توبه چه کسى امید داشته باشیم ؟ دختر یتیمت چه کسى را دارد تا بزرگ شود؟ از این سخنان مى گفت تا آنجا که لب بر لب آن سر بریده گذاشت و آن قدر گریه کرد تا بیهوش شد. وقتى او را تکان دادند دیدند جان داده است . چون اهل بیت این واقعه را دیدند، صدایشان به گریه بلند شد و دوباره به سوک نشستند. هر زن و مرد دمشقى را که آن روز مى دیدند گریان بود

     سید بن طاووس گوید:
    روزى امام سجاد علیه السلام بیرون آمد. در بازار دمشق مى رفت . به منهال برخورد کرد. وى پرسید: در چه حالید اى پسر پیامبر!؟ فرمود: ما مثل بنى اسرائیل در میان آل فرعون شده ایم که پسرانشان را مى کشتند و زنان را زنده نگاه مى داشتند. اى منهال ! عرب بر عجم افتخار مى کند که محمد صلى الله علیه و آله را عرب است ، قریش بر دیگران مباهات مى کند که محمد صلى الله علیه و آله از آنان است ، حال ، ما خاندان پیامبر چنان شده ایم که حق ما را غصب مى کنند، ما را مى کشند و آواره مى سازند. اى منهال ! از وضعى که در آن هستیم : انالله و انا الیه راجعون .
    مهیار چه خوب سروده است : چوبهاى منبر رسول خدا را تعظیم مى کنند، ولى فرزند او را زیر پا گذاشته اند. با چه حکمى فرزندانش پیرو شما باشند، در حالى که افتخار شما این است که صحابه او باشید!
    روزى یزید، امام سجاد علیه السلام و عمرو بن حسن را طلبید. عمرو کوچک بود. گویند یازده سال داشت . به وى گفت : آیا با پسرم خالد کشتى مى گیرى ؟ عمرو گفت : نه ، ولى خنجرى به من و خنجرى به او بده تا با او بجنگم ! یزید ملعون گفت : خصلت و سرشتى است که از مار مى شناسم .
    مگر مار، جز مار مى زاید؟ به امام سجاد علیه السلام گفت : سه حاجت خود را که وعده دادم انجام دهم بگو.
    فرمود: اول آنکه چهره سرور و سالار حسین علیه السلام را نشانم دهى تا از آن توشه بر گیرم ، نگاه کنم و با آن خداحافظى کنم . دوم آنکه آنچه را از ما برده اند بر گردانند. سوم آنکه اگر تصمیم دارى مرا بکشى کسى را بگمار که این زنان را به حرم جدشان برساند. یزید گفت : اما چهره پدرت را هرگز نخواهى دید و اما از کشتن تو گذشتم . زنان را جز خودت به مدینه بر نمى گرداند. اما آنچه از شما گرفته اند، چند برابر قیمت آنها را به شما مى دهم . حضرت فرمود: مال تو را نمى خواهیم ، براى خودت باشد. چیزى را خواستم که از ما گرفته شده است ، چرا که در میان آنها بافته هاى فاطمه دختر رسول خدا و مقنعه و گردن بند و پیراهن آن حضرت بوده است . یزید دستور داد بر گردانند.
    200 دینار هم بر آن افزود. امام سجاد علیه السلام آنها را گرفت و بین نیازمندان و فقرا تقسیم کرد. 

    نیز گوید:
    یزید ملعون آن روز وعده داد که سه حاجت را بر آورده کند. بعد دستور داد به خانه اى ببرند که از سرما و گرما نگه نمى داشت . آن قدر آنجا ماندند تا صورتهایشان پوست انداخت . مدتى که در آن شهر بودند، براى حسین علیه السلام عزادارى مى کردند. 

      خوارزمى با سند خویش مى کند:
    چون سر مطهر امام حسین علیه السلام را در شام آویختند، خالد بن عفران که از تابعین بر جسته بود خود را از دوستانش پنهان ساخت . یک ماه دنبالش ‍ مى گشتند و چون یافتند، پرسیدند: چرا گوشه گیر شده اى ؟ گفت : نمى بینید چه بر سرمان آمده است !؟ آنگاه اشعارى با این مضمون خواند:
    اى پسر دختر پیامبر! سر خون آلود تو را آوردند. با کشتن تو گویا پیامبر را کشته اند! تو را لب تشنه شهید کردند و در کشتن تو تنزیل و تاویل آیات قرآن را مراعات نکردند. از اینکه تو را کشته اند تکبیر مى گویند، در حالى که با کشتن تو تکبیر و تهلیل را کشته اند.

    چون سر مطهر امام حسین علیه السلام را در شام آویختند، خالد بن عفران که از تابعین بر جسته بود خود را از دوستانش پنهان ساخت . یک ماه دنبالش ‍ مى گشتند و چون یافتند، پرسیدند: چرا گوشه گیر شده اى ؟ گفت : نمى بینید چه بر سرمان آمده است !؟ آنگاه اشعارى با این مضمون خواند:
    اى پسر دختر پیامبر! سر خون آلود تو را آوردند. با کشتن تو گویا پیامبر را کشته اند! تو را لب تشنه شهید کردند و در کشتن تو تنزیل و تاویل آیات قرآن را مراعات نکردند. از اینکه تو را کشته اند تکبیر مى گویند، در حالى که با کشتن تو تکبیر و تهلیل را کشته اند. 

     مجلسى گوید:
    از هند همسر یزید نقل شده است : خوابیده بودم . دیدم درى از آسمان باز شد. فرشتگان دسته دسته پیش سر مطهر حسین علیه السلام مى آیند بر آن سر سلام مى دهند. در همین حال ابرى را دیدم که از آسمان فرود آمد. مردان بسیارى در آن بودند. مردى خوش سیما و ماهگون هم در بین آنان بود. پیش آمد تا آنکه خود را بر روى لب و دندان امام حسین علیه السلام افکند و آن را مى بوسید و مى گفت : فرزندم ! تو را کشنده و نشناختندت . از آب محرومت کردند. فرزندم ! من جد تو رسول خدایم . این پدرت على مرتضى و آن برادرت حسن ، آن عمویت جعفر و ابن عقیل است ، این دو هم حمزه و عباس اند. یکایک اهل بیت خود را بر مى شمرد. هند گوید: نگران و وحشت زده از خواب برخاستم . نورى را دیدم که بر سر امام حسین علیه السلام پخش مى شود. در پى یزید بودم که به اتاق تاریکى رفته و صورت بر دیوار گرفته بود و مى گفت : مرا با حسین چه کار؟ و خیلى اندوهگین بود.
    خواب را برایش گفتم و او سر به زیر بود.
    صبح ، اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله را فراخواند و گفت : دوست دارید پیش من بمانید یا به مدینه برگردید؟ برایتان جایزه نفیسى هم دارم . گفتند: اولا دوست داریم بر حسین علیه السلام عزادارى کنیم .
    گفت : باشد، آنطور که دوست دارید. حجره ها و اتاقهایى را در دمشق در اختیار شان نهادند. همه زنان هاشمى و قریشى در سوک حسین علیه السلام سیاه پوشیدند و طبق نقل ، هفت روز عزادارى کردند.
    روز هشتم یزید آنان را طلبید و گفت : اگر مى خواهید بمانید. گفتند: به مدینه بر مى گردیم .
    محملهایى آراستند و یزید اموالى را به اهل بیت تقدیم کرد و گفت : اى ام کلثوم ! این مال را به جاى آنچه بر شما گذشت ، بگیرید. ام کلثوم گفت : یزید! چه بى شرم و حیایى ! برادرم و خاندانم را مى کشى و در عوض پول مى دهى ؟

      محمد بن ابى طالب گوید:
    یزید چون از بروز فتنه و اختلاف نگران بود، به عذر خواهى پرداخت و از ابن زیاد انتقام کرد و امام سجاد علیه السلام را مورد احترام قرار داد و زنان اهل بیت را به خانه مخصوص خود منتقل کرد و صبح و شام با امام سجاد علیه السلام غذا مى خورد. همه حاضران از صحابه و تابعین و بزرگان و امویان به او مى گفتند که اهل بیت پیامبر را بر گرداند و مورد احسان قرار دهد و به کارهایشان رسیدگى کند.



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    ناگفته هایی : سید خدا:: 83/11/28:: 12:50 عصر

    سلام...حادثه مسجد ارگو شنیدین؟...آخر هیئت گفتن بهم....بخدا همین جوری مات مونده بودم...اما کاش...بیخیال...

    یه مطلب جالب پیدا کردم امیدوارم خوشتون بیاد....

    اگه زیاده سیو کنید و بعدا حتما بخونید

     

     

    در این مقاله به نقل گفتارى از نوابغ مذهبی، علمی و سیاسی جهان درباره حضرت سیدالشهداء علیه السلام و فداکاری بی سابقه ای که آن حضرت در راه حمایت از حق و عدالت انجام داده اند، می پردازیم.

     

    نهضت امام حسین از نظر مهاتما گاندی 

     

    من زندگی امام حسین علیه السلام آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده ام و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، بایستی از سرمشق امام حسین علیه السلام پیروی کند. (1) 

     

     

     

    محمدعلی جناح درباره امام حسین سخن می گوید

    هیچ نمونه ای از شجاعت بهتر از آنکه امام حسین علیه السلام از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد در عالم پیدا نمی شود، به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد، پیروی نمایند. (2) 

     

     

    حادثه طف از نظر لیاقت علیخان

    این روز ( عاشورا) برای مسلمانان در سراسر جهان معنای بزرگ دارد، در این روز یکی از حزن آورترین و تراژیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتاد. شهادت حضرت امام حسین در عین حزن، نشانه فتح نهایی روح واقعی اسلامی بود، زیرا تسلیم کامل به اراده الهی به شمار می رفت، شهادت یکی از عظیم ترین پیروان اسلام مثلی درخشنده و پایدار برای همه ما است. این درس به ما می آموزد که اشکال و خطرات هر چه باشد نباید از راه حقیقت و عدالت منحرف شود. (3)

     

    پورشو تامداس توندون(4) امام حسین را می ستاید

    شهادت امام حسین علیه السلام از همان زمان که طفلی بیش نبودم در من تأثیر عمیق و حزن آوری می بخشید. من اهمیت برپا داشتن این خاطره بزرگ تاریخی را می دانم. این فداکاری های عالم از قبیل شهادت امام حسین علیه السلام سطح بشریت را ارتقاء بخشیده است و خاطره آن شایسته است همیشه بماند و یادآوری شود. (5)

     

    اثر نهضت امام حسین از نظر گیبون مورخ مشهور

    در طی قرون آینده بشریت و در سرزمین های مختلف شرح صحنه حزن آور مرگ امام حسین موجب بیداری قلب خونسردترین قارئین خواهد شد. (6)

     

    چارلز دیکنز درباره نهضت امام حسین اینگونه می گوید

    اگر منظور امام حسین جنگ در راه خواسته های دنیائی خود بود، من نمی فهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند، پس عقل چنین حکم می نماید که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد. (7)

     

    امام حسین علیه السلام از نظر توماس کارلایل

    بهترین درسی که از تراژدی کربلا می گیریم، این است که امام حسین و یارانش ایمان استوار به خدا داشتند، آنها با عمل خود روشن کردند که تفوق عددی در جایی که حق با باطل روبه رو می شود، اهمیت ندارد و پیروزی امام حسین با وجود اقلیتی که داشت باعث شگفتی من است.(8)

     

    سخنان پروفسور ادوارد براون درباره حادثه طف

    آیا اقلیتی پیدا می شود که وقتی درباره کربلا سخن می شنود، آغشته با حزن و الم نگردد، حتی غیرمسلمانان نیز نمی توانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی در تحت لوای آن انجام گرفت، انکار کنند. (9)

     

    نهضت امام حسین از نظر فردریک جمس

    درس امام حسین علیه السلام و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا اصول ابدی عدالت و ترحم و محبت وجود دارد که تغییر ناپذیرند و همچنین می رساند که هرگاه کسی برای این صفات ابدی مقاومت کند و بشر در راه آن پافشاری نماید، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.(10)

     

    ل. م. بوید

    در طی قرون افراد بشر همیشه جرات و پردلی و عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشته اند و در همین هاست که  آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمی شود. این بود شهامت و این بود عظمت امام حسین علیه السلام و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا می گویند، همنوا بوده ام، هر چند که 1300 سال از تاریخ آن گذشته است.(11)

     

    امام حسین از نظر واشنگتن ایروینک مورخ آمریکایى

    برای امام حسین علیه السلام ممکن بود که زندگی خود را با تسلیم شدن اراده یزید نجات بخشد، لیکن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمی داد که او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودی خود را برای قبول هر ناراحتی و فشاری به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنی امیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشک و در روی ریگ های تفتیده عربستان روح امام حسین فناناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونه شجاعت و ای شهسوار من، ای امام حسین.(12)

     

     

    توماس ماساریک درباره حادثه کربلا سخن می گوید

    بسیاری از مورخین مابه کم و کیف این رسم و ازدیاد عزاداری واقف نبوده، جاهلانه سخن می گویند و وضع عزاداری پیروان امام حسین علیه السلام را مجنونانه می پندارند و ابداً بدین نکته پی نبرده اند که این مسئله در اسلام چه تحولاتی را به وجود آورده و جنبش و نهضت مذهبی که از تعزیه داری در این قوم پیدا شده در هیچ یک از اقوام و ملل دیگر عالم پیدا نشده است، با یک نظر دقیق در ترقیات دویست ساله پیروان حضرت علی علیه السلام در هندوستان که عزاداری را شعار خود نموده اند تصدیق خواهیم کرد که بزرگترین عالم اصلی مزیت را آنها پیروی می کنند.

     

    دویست سال پیش پیروان علی و امام حسین علیها السلام در سرتاسر هندوستان در اقلیت بودند و همین حال را درممالک دیگر داشتند. امروزه در ممالک مترقی و ثروتمند مسیحی اگر بخواهند چنین ماتم و عزاداری را به پا نمایند با صرف میلیونها دلار باز هم به تأسیس چنین مجامع و مجالس عزاداری موفق نخواهند شد. گرچه کشیشان ما هم از ذکر مصائب حضرت مسیح ، مردم را متأثر می سازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان امام حسین علیه السلام یافت می شود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که مصائب مسیح در برابر مصائب امام حسین علیه السلام مانند پرکاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.(13)

    موریس دوکبری می نویسد:

    اگر مورخین ما، حقیقت این روز را می دانستند و درک می کردند که عاشورا چه روزی است این عزاداری را مجنونانه نمی پنداشتند، زیرا پیروان امام حسین به واسطه عزاداری امام حسین می دانستند که پستی و زیردستی و استعمار واستثمار را نباید قبول کنند، زیرا شعار پیشرو و آقای آنها ندادن تن به زیربار ظلم و ستم بود.

    قدری تعمق و بررسی کنیم که در مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام چه نکات دقیق حیات بخشی مطرح می شود! در مجالس عزاداری امام حسین گفته می شود، که امام حسین علیه السلام برای حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگی مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زیربار استعمار و ماجراجویی یزید نرفت.

    پس بیایید ما هم شیوه او را سرمشق قرار داده از زیردستی استعمارگران( بیگانگان) خلاصی یابیم و مرگ باعزت را بر زندگی با ذلت  ترجیح دهیم زیرا مرگ با عزت و شرافت بهتر از زندگی با ذلت است. مسلم است ملتی که از گهواره تا گور تعلیماتش چنین است دارای چه مقام و مرتبتی است، دارای هر گونه شرافت و افتخاری است، همه سرباز حقیقی عزت و شرافتند. علاوه بر منافع سیاسی که ذکر شد و اثراتش طبیعی است. بزرگترین پاداش اخروی را مسلمانان در این عملیات( یعنی تعزیه داری امام حسین می دانند) آشنایان به تاریخ تصدیق خواهند نمود که اصلاح اخلاق و تعلیمات بین المللی جز به وسیله مذهب ، امروزه و بلکه در قرن ها در ملل خاورمیانه غیرممکن است. جمعیت تسلیح اخلاقی به خوبی بدین نکته پی برده که وطن خواهی و اتحاد و اتفاق را در سایه دین و مذهب و دیانت ملل خاور زمین به دست آورده اند. امروزه در ممالک متحده آمریکا مردم را به نام خدمت به وطن دعوت می کنند، ولی در آسیا می توان خدمات شایانی را به نام دین و مذهب حاصل نمود.

     

    اگر مسلمانان مذهب را نادیده انگارند و به نام وطن خواهی بخواهند ترقیات سیاسی حاصل کنند، بجای نفع، زیان خواهند برد. زیرا اگر تعلیمات سربازی را با دین توأم سازند، سربازان تا خون در بدن دارند، حاضر نیستند حتی یک وجب از خاک مقدس وطن را تسلیم اجانب نمایند. امروز اگر استقلالی در مسلمانان مشاهده می شود، عامل اصلی آن پیروی از دستورات قرآن و اسلام است و خواهیم دید روزی را که سلطنت های اسلامی در سایه همین نکته اساسی قوت گیرند و بدین وسیله مسلمانان عالم در سایه اتحاد و اتفاق واقعی مانند صدراسلام ممالک مشرق و مغرب عالم را مطیع اوامر خود سازند، امام حسین علیه السلام شبیه ترین روحانی به حضرت مسیح است، ولی مصائب او سخت تر و شدیدتر است.(14)

     

    عاشورا از نظر دکتر ژوزف فرانسوی

    دکتر ژوزف مورخ معروف فرانسوی در کتاب " اسلام و اسلامیان" می نویسد: بعد از رحلت بنیان گذار اسلام یعنی محمدبن عبدالله صلی الله علیه و آله اختلاف کلمه و عقیده در تابعین و جانشینان وی پیدا شد. دسته ای به خلافت دامادش علی بن ابی طالب قائل و دسته دیگری خلافت پدرزن او ابوبکر را قبول نمودند، دسته اول را شیعه و دسته دوم را سنی نامیدند. وقتی حضرت علی علیه السلام به خلافت رسید و عایشه زوجه حضرت محمد صلی الله علیه و آله و دختر ابوبکر بر مخالفت او برخاست و معاویه برادرزن دیگر محمد صلی الله علیه و آله در شام پرچم پادشاهی را برافراشت. در این موقع سه دستگی به وجود آمد و جنگ های شدیدی برپا شد و عده زیادی مقتول و مجروح گردیدند. زمانی که زمامدار شام( معاویه) به قتل و غارت پیروان حضرت علی علیه السلام پرداخت و دستور داد که نام حضرت علی علیه السلام را به زشتی یاد کنند در منابر و مساجد نسبت به علی  علیه السلام اهانت نمایند. عداوت و دشمنی بین دو دسته شیعه و سنی بیش از پیش شد و شیعیان از زیربار اطاعت بزرگان سنت بیرون آمده و تنفر و انزجار خود را از آنها ابراز داشتند. ولی حکومت و اقتدار در دست تسنن بود. از بعد از زمان خلافت، شیعیان از ترس حکومت های جابر هیچ گونه ابراز عقیده ای نمی نمودند و این شیوه برقرار بود تا واقعه عاشورا که در این روز به دستور حاکم شام( یزید بن معاویه) امام حسین علیه السلام و یارانش را در حوالی کوفه به قتل رسانیدند و این واقعه حائز اهمیت شایانی گردید و پیروان حضرت علی علیه السلام برآشفته و موقع را مغتنم شمرده مشغول پیکار شدند و جنگ ها نموده و خون ها ریخته شد و عزاداری برپا گردید و کار به جائی رسید که شیعیان، عزاداری نوه محمد (ص) یعنی امام حسین بن علی علیه السلام را جزو مذهب خود قرار دادند و از آن روز تاکنون به پیروی از بزرگان دین خود که آنها را دوازده نفر از اولاد حضرت علی و حضرت فاطمه علیها السلام می دانند و گفتار و رفتار و کردار هر یک از آنها را در مرتبه گفتار و کردار خدا و رسول و تالی قرآن می شمارند، در عزاداری امام حسین علیه السلام شرکت کرده و رفته رفته این عزاداری از ارکان مذهب شیعه قرار گرفت. با ترقیات سریع السیری که شیعیان در اندک مدتی کردند می توان گفت در دو قرن دیگر عدد آنها بر سایر فرق مسلمانان بیشتر خواهد شد و علت این امر به واسطه سوگواری امام حسین علیه السلام است.

    امروز در هیچ نقطه ای از جهان نیست که برای نمونه دو الی سه نفر شیعه یافت شوند و اقامه عزاداری ننمایند.

     

    " در بندر مارسیل، عربی را دیدم که پیرو مذهب تشیع بود و گویا تبعیت بحرین را اختیار نموده بود. در مهمانخانه جنب اتاق من مسکن داشت در روز عاشورای امام حسین علیه السلام به تنهایی احوالات امام حسین را می خواند و گریه می کرد و سپس مقداری آش که با شکر و برنج تهیه نموده بود بین فقرا تقسیم می نمود."

    شیعیان عقیده دارند که در روزهای عاشورا و تاسوعا بایستی فقرا را اطعام نمود از این جهت همه ساله از اموال خود به قدر استطاعت خویش به فقرا کمک می نمایند و بعضی اوقات این کمک ها از میلیون ها دلار هم می گذرد. دسته دیگری از شیعیان برای اقامه مجلس سوگواری وقفیاتی نموده اند که ارزش آن بالغ بر میلیون ها دلار می گردد. باید اعتراف نمود که شیعیان از بذل جان و مال خود در راه مذهب و سوگواری امام حسین علیه السلام دریغ ندارند.

    امروز در هر نقطه از عالم مسلمانان شایسته ترین افرادی هستند که به معرفت علم واقف شده و به خصوص فرقه شیعه بر سایر فرق اسلام مزیت و برتری دارند. (15)

     

    پى نوشت ها:

    1- مجله نور دانش، شماره 3، سال 1341 شمسی .

     2 و3- مجله نور دانش، شماره 3.

     4- Pursho Ttamdas Tondon

     5- مجله نور دانش، شماره 3.

     6 و7 و8و9- مجله نور دانش، شماره 3.

     10و11و12- مجله نور دانش، شماره 3.

     13- قیام امام حسین و یارانش، ص 20.

     14-  همان، ص 21.

     15- قیام امام حسین و یارانش، ص 24، به نقل از ریدرز دایجست، چاپ نیویورک

    منبع :شبکه آیت الله شیرازی

     

     



  • کلمات کلیدی :
  • گل یاس ()

    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    816866:کل بازدید
    17:بازدید امروز
    45:بازدید دیروز
    پیوندهای روزانه
    درباره خودم
    به سپیدی یاس ، به سرخی خون
    لوگوی خودم
    به سپیدی یاس ، به سرخی خون
    لوگوی دوستان








    لینک دوستان

    .: شهر عشق :.
    مسافر
    احسان آقای گل گلاب
    من و دلتنگ
    حریم یاس
    پیدای پنهان
    الفاتح
    کویر
    عشق است خداوند
    بشنوازدل

    دسته بندی یادداشت ها
    جنایت . دلتنگی . شهید . غزه . قتل عام . مرگ بر اسرائیل . ولایت فقیه،امام صادق (ع) .
    بایگانی
    یا زهرا ...
    امروز 1 تیر است...
    پس دلزده و خسته نباشید ای قوم...در قافبه احمدی نادی مانده است..
    ولادت عمه سادات گرامی باد
    ایرانی همیشه پیروز
    روح خدا به خدا پیوست...
    تسلیت
    انتخابات
    شهید مطهری
    پسری با نام حسین که مایکل صداش میکنن!!!
    دریا
    راننده تاکسی!!!
    سال 84 سال ظهور آقامون باشیا
    نوروز در روایات اسلامی
    یادی از ملکوت ( برای شهید محمود یوسفی )
    چند عکس و چند سوال..
    خطابه های امام سجاد و خانم زینب
    امام حسین (علیه السلام) در نگاه اندیشمندان
    یا عباس یا سیدی
    زندگینامه حسین بن علی (شهید کربلا)
    یه داستان..
    علل پیروزى انقلاب اسلامى و سقوط رژیم پهلوى
    غدیر خم
    عیدتون مبارک...
    میلاد اشک مبارک...
    ولادت مادرمون زهرا(س) مبارک باد
    السلام علیک یا فاطمه الزهرا
    پاییز 1387
    تابستان 1387
    بهار 1387
    پاییز 1384
    تابستان 1384
    بهار 1384
    زمستان 1383
    تیر 88
    خرداد 88
    فروردین 88
    اسفند 87
    بهمن 87
    دی 87
    آذر 87
    مهر 87
    آذر 88
    مرداد 88
    بهمن 88
    اسفند 88
    آذر 95
    مهر 92
    فروردین 97
    اردیبهشت 97
    دی 97
    آذر 97
    مهر 98
    بهمن 98
    فروردین 0
    آذر 99
    اردیبهشت 0
    خرداد 0
    تیر 0
    مرداد 0
    اشتراک